محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی
محتشم کاشانی

کسی ز روی چنان منع چون کند از محتشم کاشانی غزل 6

غزل 6 ام از 972 غزلیات

کسی ز روی چنان منع چون کند ما را

1 کسی ز روی چنان منع چون کند ما را خدا برای چه داده است چشم بینا را

2 نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز که ساخت عشق تو آوارهٔ جهان ما را

3 درون پرده ازین بیشتر مباش ای گل که نیست برگ و نوا بلبلا، شیدا را

4 هزار سلسله مو در پیت به خاک افتد چو برقفا فکنی موی عنبر آسا را

5 برای جلوه چو نخل تو را دهد حرکت جسد به رعشه درآرد هزار رعنا را

6 به آن تکلم شیرین گهی که جان بخشی به دم زدن نگذارد کسی مسیحا را

7 به جز وفای تو درد مرا دوائی نیست خدا دوا کند این درد بی‌دوا ما را

8 ز غمزه دان گنه چشم بی‌گنه کش خویش که تیغ می‌دهد این ترک بی‌محابا را

9 بهر زه لب مگشا پیش کس که نگشائی زبان محتشم هرزه گوی رسوا را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را

شاعر شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را چه کسی است ؟

شاعر شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را محتشم کاشانی می باشد.

شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را چیست ؟

قالب شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را غزل است

مضمون اصلی شعر کسی ز روی چنان منع چون کند ما را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر