1 کسی کز عاشقی دم زد، چه باک از دشمنی دارد که مور این بیابان دعوی شیرافکنی دارد
2 به اهل عشق، آفت می رسد از دور او دایم فلک چون آسیا با سینه چاکان دشمنی دارد
3 کرم، صد عیب اگر باشد کسی را، باز می پوشد ز همت ابر نیسان پرده ی تر دامنی دارد
4 غلط انداز شو در عاشقی، تحصیل این معنی ز قمری کن که در گلشن لباس گلخنی دارد
5 توانگر آشنای عشق چون شد، دشمن خویش است حذر ز آتش به آن را کو لباس روغنی دارد
6 خدا از نیش آن شاعر، عزیزان را نگه دارد که بر اندام او هر مو تخلص سوزنی دارد!
7 حریم خلوت ما شب سلیم از شمع مستغنیست که آب خانهٔ مستان چو آتش روشنی دارد