یکی شاگرد احول از عطار نیشابوری اسرارنامه 10

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

یکی شاگرد احول داشت استاد

1 یکی شاگرد احول داشت استاد مگر شاگرد را جایی فرستاد

2 که ما را یک قرابه روغن آنجاست بیاور زود آن شاگرد برخاست

3 چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت قرابه چون دو دید احول عجب داشت

4 بر استاد آمد گفت ای پیر دو می‌بینم قرابه من چه تدبیر

5 ز خشم استاد گفتش ای بد اختر یکی بشکن دگر یک را بیاور

6 چو او در دیدن خود شک نمی‌دید بشد این شکست آن یک نمی‌دید

7 اگر چیزی همی بینی تو جز خویش توهم آن احول خویشی بیندیش

8 تو هر چیزی که می‌بینی تو آنی ولی چون در غلط ماندی چه دانی

عکس نوشته
کامنت
comment