کسی کافتد نظر بر شکل آن سرو قباپوشش از جامی غزل 484

کسی کافتد نظر بر شکل آن سرو قباپوشش

1 کسی کافتد نظر بر شکل آن سرو قباپوشش ز سینه صبر و از دل طاقت و از جان رود هوشش

2 بلای جان من شد یاد آن بدخو نمی دانم چه سازم چاره کز خاطر کنم یک دم فراموشش

3 ز دور آن لب به سبزی می زند نزدیک شد گویی که گیرد سبزه نورسته گرد چشمه نوشش

4 خیالش را ز دیده جای در دل می کنم شبها نخواهم مردمان دیده را خفتن در آغوشش

5 ز رشک ناله می میرم که من در گوشه ای تنها همی سوزم به داغ هجر و او جا کرده در گوشش

6 مرا ره نی که در کویش نهم پهلو به دیواری رقیبان سیه دل خوش نشسته دوش بر دوشش

7 نمودی رخ مکن منع از سرود شوق جامی را چو بلبل جلوه گل دید نتوان ساخت خاموشش

عکس نوشته
کامنت
comment