یکی پرسید از آن از عطار نیشابوری اسرارنامه 5

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

یکی پرسید از آن شوریده ایام

1 یکی پرسید از آن شوریده ایام که تو چه دوست داری گفت دشنام

2 که هر چیزی که دیگر می‌دهندم بجز دشنام منت می‌نهندم

3 چرا چندین تو اندر بند خلقی بدان ماند که حاجتمند خلقی

4 که گر ناگاه سیمی بر تو بشکست نگیرد کس بیک جو زرترادست

5 اگر از جوع گردی نیم مرده برای تکیه کردن نیم گرده

6 اگر روزی بباشی بهر دو، نان ترا از پای بنشانند دو نان

7 ببین تا از کرم پروردگارت نشاند اندر نمازی چند بارت

8 ترا چون چشم برجانست وجانان دلت را کی سرجانست و جانان

9 چو نان از خوان ستانی خوان بود شوم که بی‌شک خوان بیش از نان بود شوم

10 چه گردی گرد خوان و شاه چندین که مشتی عاجزند و خوار و مسکین

عکس نوشته
کامنت
comment