🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری
عطار نیشابوری

صوفیی را گفت از عطار نیشابوری منطق‌الطیر 1087

منطق‌الطیر 1087 ام از 5015 فی‌وصف حاله

صوفیی را گفت آن پیر کهن

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36

1 صوفیی را گفت آن پیر کهن چند از مردان حق گویی سخن

2 گفت خوش آید زنان را بردوام آنک می‌گویند از مردان مدام

3 گر نیم زیشان، ازیشان گفته‌ام خوش دلم کین قصه از جان گفته‌ام

4 گر ندارم از شکر جز نام بهر این بسی به زان که اندر کام زهر

5 جملهٔ دیوان من دیوانگیست عقل را با این سخن بیگانگیست

6 جان نگردد پاک از بیگانگی تا نیابد بوی این دیوانگی

7 من ندانم تا چه گویم، ای عجب چند گم ناکرده جویم، ای عجب

8 از حماقت ترک دولت گفته‌ام درس بی‌کاران غفلت گفته‌ام

9 گر مرا گویند ای گم کرده راه هم به خود عذر گناه من بخواه

10 می‌ندانم تا شود این کار راست یا توانم عذر این صد عمر خواست

11 گر دمی بر راه او در کارمی کی چنین مستغرق اشعارمی

12 گر مرا در راه او بودی مقام شین شعرم شین شرگشتی مدام

13 شعر گفتن حجت بی‌حاصلیست خویشتن را دید کردن جاهلیست

14 چون ندیدم در جهان محرم کسی هم به شعر خود فروگفتم بسی

15 گر تو مرد رازجویی بازجوی جان فشان و خون گری و راز جوی

16 زانک من خون سرشک افشانده‌ام تا چنین خون ریز حرفی رانده‌ام

17 گر مشام آری به بحر ژرف من بشنوی تو بوی خون از حرف من

18 هر که شد از زهر بدعت دردمند بس بود تریاکش این حرف بلند

19 گرچه عطارم من و تریاک ده سوخته دارم جگر چون ناک ده

20 هست خلقی بی نمک بس بی‌خبر لاجرم زان می‌خورم تنها جگر

21 چون ز نان خشک گیرم سفره پیش تر کنم از شوروای چشم خویش

22 از دلم آن سفره را بریان کنم گه گهی جبریل را مهمان کنم

23 چون مرا روح القدس هم کاسه است کی توانم نان هر مدبر شکست

24 من نخواهم نان هر ناخوش منش بس بود این نانم و آن نان خورش

25 شد عنا القلب جان افزای من شد حقیقت کنز لایفنای من

26 هر توانگر کین چنین گنجیش هست کی شود در منت هر سفله پست

27 شکر ایزد را که درباری نیم بستهٔ هر ناسزاواری نیم

28 من ز کس بر دل کجا بندی نهم نام هر دون را خداوندی نهم

29 نه طعام هیچ ظالم خورده‌ام نه کتابی را تخلص کرده‌ام

30 همت عالیم ممدوحم بس است قوت جسم و قوت روحم بس است

31 پیش خود بردند پیشینان مرا تا به کی زین خویشتن بینان مرا

32 تا ز کار خلق آزاد آمدم در میان صد بلا شاد آمدم

33 فارغم زین زمرهٔ بدخواه نیک خواه نامم بد کنید و خواه نیک

34 من چنان در درد خود درمانده‌ام کز همه آفاق دست افشانده‌ام

35 گر دریغ و درد من بشنودیی تو بسی حیران‌تر از من بودیی

36 جسم و جان رفت وز جان و جسم من نیست جز درد و دریغی قسم من

شعر قالب : منطق‌الطیر سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن

شاعر شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن چه کسی است ؟

شاعر شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن عطار نیشابوری می باشد.

شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن چیست ؟

قالب شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن منطق‌الطیر است

سبک شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن چیست ؟

سبک شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر صوفیی را گفت آن پیر کهن چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
عطار نیشابوری

صوفیی را گفت از عطار نیشابوری منطق‌الطیر 1087

منطق‌الطیر 1087 ام از 5015 فی‌وصف حاله
بنر