- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پس پسر گفت ایهاالعارف از مقامات عاشقی واقف
2 چون به من میل باطن تو نماند پیش من ظاهر تو را چه نشاند
3 چون ز من دور می توانی زیست نزد من هر دم آمدن پی چیست
4 گفت عارف که ای جوان سلیم نیست دستور میهمان کریم
5 که ز خوردن چو دل بپردازد میزبان را زدل بیندازد
6 بدرد سفره بشکند خوان را بر زمین افکند نمکدان را
7 یا چو از نقل و باده گیرد کام افکند سنگ بر طبق یا جام
8 بلکه تعظیم آنچه واسطه است در وصول مراد رابطه است
9 هست در کیش حق شناسان فرض بلکه در ذمه کریمان قرض