1 تا دل بجفای عشق تو خو کردست صد کوه بلا به پیش او چون گردست
2 درد تو شفای این دل درویش است هرکس نه چنین بود یقین نامردست
1 بهوای روی جانان دل و جان ماست شیدا ز خیال زلف مشکین بسرم هزار سودا
2 ز شراب عشق مستم ز خمار عقل رستم چکنم صلاح و تقوی چو شدم بعشق رسوا
1 دل به معنی جوهری روحانی است دل نه از جسم است و نه جسمانی است
2 دل چه باشد غیر نفس ناطقه آنکه از حق تافت بر وی بارقه
1 صدق و اخلاص است زاد رهروان هر که مخلص گشت باشد رهرو آن
2 طالب بی صدق کی آید به کار گر نه ای صادق نبینی وصل یار