تا که دل مایل آن سرو روانست از جهان ملک خاتون غزل 13

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تا که دل مایل آن سرو روانست مرا

1 تا که دل مایل آن سرو روانست مرا خون دل در غمش از دیده روانست مرا

2 گرچه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت چه توان کرد که او روح و روانست مرا

3 همه را دوستی و مهر به دل می باشد میل با روی چو مهر تو به جانست مرا

4 خلق گویند چو بلبل به چمن ناله مکن چه کنم چون هوس لاله رخانست مرا

5 به سرو جان تو سوگند که باری شب و روز یاد لعل لب تو ورد زبانست مرا

6 گرچه دل بردی و آنگه به جفا بشکستی مهر و پیوند و وفا با تو همانست مرا

7 نا امید از کرم دوست نمی شاید بود لطف دلدار امید دو جهانست مرا

عکس نوشته
کامنت
comment