حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی
حزین لاهیجی

تا دل از خود نرود، حال پریشانی از حزین لاهیجی غزل 258

غزل 258 ام از 1771 غزلیات

تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست

1 تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست ذوق وصلی به کمال و شب هجرانی هست

2 چون سر از پیرهن عشق برآرد عاشق؟ نه رقیبی و نه مصری و نه کنعانی هست

3 سر به سر شکر و شکایت همه از یاد رود نه لب زخمی و نه چاک گریبانی هست

4 منم آن موسی سرگرم که در طور وجود هر طرف می نگرم، آتش سوزانی هست

5 کشور حسن تو را باغ و بهار عجبیست هر طرف مستی و هر گوشه غزلخوانی هست

6 از در لطف درآ، چین جبین را بگشای ذوق خاطر به شکر خندهٔ پنهانی هست

7 آنقدرها نبود بانگ جرس سینه خراش پی این قافله گویا دل نالانی هست

8 دام اگر مرغ چمن را گل فارغبالی است بهر جمعیّت ما زلف پریشانی هست

9 رانده است از همه در، غیرت عشقت، زاهد ور نه در دیر و حرم، دشمن ایمانی هست

10 آستین پرده در، از دیدهٔ خونبار من است تا مرا در رگ جان، کاوش مژگانی هست

11 بوی دل از نفس گرم تو پیداست حزین می توان یافت، تو را آتش پنهانی هست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست

شاعر شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست چه کسی است ؟

شاعر شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست حزین لاهیجی می باشد.

شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست چیست ؟

قالب شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست غزل است

مضمون اصلی شعر تا دل از خود نرود، حال پریشانی هست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر