چندان که در سلوک از حکیم نزاری قهستانی غزل 827

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

چندان که در سلوک ز خود پیش تر شدم

1 چندان که در سلوک ز خود پیش تر شدم هر بار زنده باز به جانی دگر شدم

2 چون بازِ چشم دوخته بودم به دستِ شاه خوش خوش به روشنایی او دیده ور شدم

3 از تنگ نایِ هستیِ خود چون مجال نیست تا پادشه نزول کند من به در شدم

4 خود هیچ کس نگفت که آخر مگر کسی در پرده دیده ام که چنین پرده در شدم

5 آشفته مغز بودم و شوریده سر بسی در هر زمان به مستی و رندی سمر شدم

6 هرگز به روزگارِ جوانی نبوده ام دیوانه تر ازین که به پیرانه سر شدم

7 گفتم گذر کنم به کنارِ محیطِ عشق خود آب درگذشت ز سر تا خبر شدم

8 تا بوده ام تتبّع عشّاق کرده ام نه بر مجاز پس رو عقل و نظر شدم

9 لیلی ز در درآمد و مجنون ز هوش رفت گل با چمن رسید وز بلبل بتر شدم

10 فرهاد وار شورِ نزاری جهان گرفت شیرین سخن چنین ز لبِ چون شکر شدم

عکس نوشته
کامنت
comment