1 چندان که شدم ز بیخودی مست دعا تیری نزدم بر هدف از شست دعا
2 باشم ز دعا مانع و از شوق طلب وقت است که پر درآورد دست دعا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست کز پریشانی فغان از پیر کنعان بر نخاست
2 وه که تا لب های من آلوده از افغان نکرد تشنگی از هر طرف، جویی به حیوان بر نخاست
1 صد قول به یک زمزمه طی می کنم امشب مستی نه به اندازه ی می می کنم امشب
2 مجنون ترا قبله اجابت ز دعا بود هنگام دعا روی به حی می کنم امشب
1 چراغ عشق به گلخن شود دلیل مرا شبی به گلخن خود می برد خلیل مرا
2 ز باغ وصل ثمر خواهم آن قدر که دهند کجا نظر به کثیر است و یا قلیل مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به