- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید سری خم کرده و در دامن پیمانه می گرید
2 کسی کش کام دل شدآشنای لذت ماتم چنان گر نوحه سازی گرید، از افسانه می گرید
3 دل خود را به آن خوش می کند، حسرت کش دنیا که با خلق جهان در یک مصیبت خانه می گرید
4 کسی کز وادی عقل و جنون بیرون کشد خود را نه در معموره می خندد، نه در ویرانه می گرید
5 مگر آمیزش پاکیزه دارد مهر محبوبان که شمع اندر میان خنده و پروانه می گرید
6 کسی کو شیشه ای خالی کند ، تا پر شود چشمش اگر با ما کشد ساغر، به یک پیمانه می گرید
7 جهان درمردن دل ، گریه و سوز است ، عرفی را که گویی در عزای عاشق جانانه می گرید