صاف می از دگران، لای ته از سلیم تهرانی غزل 221

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

صاف می از دگران، لای ته شیشه ز ماست

1 صاف می از دگران، لای ته شیشه ز ماست اول کاسه و دردی که شنیدی اینجاست

2 نیست از قید غم امید خلاصی ما را خط آزادی ما بر ورق صبح فناست

3 زور بازو به چه کار کسی آید اینجا قوت مرد ره عشق تو در پنجه ی پاست

4 نتوان دفع غمم کرد کز آیینه ی من ریشه ی سبزه ی زنگار ز جوهر پیداست

5 جهد بی شوق به جایی نرسد در ره عشق بال چون نیست چه حاصل که کبوتر پر پاست

6 خرقه گر در گرو باده کنم، منع مکن نیست چیزی دگرم، عالم درویشی هاست

7 زاهدان به که نباشند دعاگوی کسی از لب اهل ریا، فاتحه تکبیر فناست

8 نیست در شهر به ما حاجت احباب، سلیم گذری کن به سوی دشت که مجنون تنهاست

عکس نوشته
کامنت
comment