- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صاف حسرت زغمت نشئه طراز است مرا شیشه دل زتو لبریز گداز است مرا
2 خوش نماتر شده از جوش غرورش عجزم نار او رونق بازار نیاز است مرا
3 رخنهٔ سینه که چون چشم عزیزش دارم بر رخ دل در فیضی است که باز است مرا
4 نغمه باشد سب الفت جانم با جم رشتهٔ عمر همانا رگ ساز است مرا
5 می نماید غم عشق تو زسر تا پایم هر سو مو به تن آیینهٔ راز است مرا
6 شمع سان زنده ام از کاهش عشقش جویا آب حیوان تن و سرگرم گداز است مرا