دودی ز دل برآمد و خون جوش از عرفی شیرازی غزل 300

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

دودی ز دل برآمد و خون جوش می زند

1 دودی ز دل برآمد و خون جوش می زند خون می چکد ز عقل و جنون جوش می زند

2 ای سامری زیاده کن افسون و دم که باز دردم به رغم سحر و فسون جوش می زند

3 پژمرده گشته بود کهن داغ های دل در لاله زار خنده کنون جوش می زند

4 تا جنتم به فال در آمد، بهشت را اندوه در برون و درون جوش می زند

5 در وادیی گمم که ز دل های تشنکان چندین هزار چشمهٔ خون جوش می زند

6 تا زخم دل گشوده و در خون نشسته ام در آتشم درون و برون جوش می زند

7 عرفی کجاست غمزه، به تقلید او که باز در صیدگاه، صید زبون جوش می زند

عکس نوشته
کامنت
comment