1 خندان بدو رخ گل بدیع آوردی واندر که دی فصل ربیع آوردی
2 چون دانستی که دل به گل میندهم رفتی و بنفشه را شفیع آوردی
1 در دبستان دوش از غم و شیون خویش میگشتم و میگریستم بر تن خویش
2 آمد گل سرخ و چاک زد دامن خویش و آلود اشکم همه پیراهن خویش
1 ای روی تو ماه را شکست آورده و ای قد تو سرو را به پست آورده
2 دانم به سر کار تو در خواهد شد این جان به خون دل به دست آورده
1 چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
2 ای چشم هم چشم به چشمت روشن چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به