کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض از سعیدا غزل 406

کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض

1 کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض دهد ز خوبی باطن مرا نشان عارض

2 دعای قامت او سرو می کند در باغ خوشم به گل که خبر می دهد از آن عارض

3 غبار چهرهٔ جانان نه خط مشکین است که آه سینهٔ ما کرده جا بر آن عارض

4 اگر بود قلم قدرتش ز دست افتد مصوری که کشد ناز آن چنان عارض

5 چو زلف دست دهد مو به مو پریشانی هر آن دلی که بیاویزدش بر آن عارض

6 نقاب چهرهٔ جانان برای چشم بد است ز چشم پاک نظر کی کند نهان عارض

7 چه کوری است که انکار صورتش دارند که با وجود سعیدا شده عیان عارض

عکس نوشته
کامنت
comment