- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کند گل چون رخت خود را تصور ازان دارد ز گل غنچه دلی پر
2 من آزاده را کشت از غمت سرو بریدش باغبان کالحر بالحر
3 تواضع می کنم پیش سگانت نشاید از فرودستان تکبر
4 مکش آن زلف را هر جانب ای باد که بس در پیچ و تاب است از تکسر
5 چو گویم جرعه جامت حق ماست تو را تلخ آید آری حق بود مر
6 به دستم هر که بیند ساعد تو به دندان گیرد انگشت تحیر
7 شد از گریه تن چون موی جامی نهان در اشک همچون رشته در در