ای برده ز شاهان سبق از انوری ابیوردی قصیده 204

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

ای برده ز شاهان سبق شاهی

1 ای برده ز شاهان سبق شاهی با تو همه در راه هواخواهی

2 هم فتح ترا بر عدد افزونی هم وهم ترا از عدم آگاهی

3 واثق شده بر فتح نخستینت گیتی که تو پیروزترین شاهی

4 پاس تو گر اندیشه کند در کان رنگ رخ یاقوت شود کاهی

5 گردون ز پی کسب شرف کرده از نوبتی جاه تو خرگاهی

6 در نسبت شیر علم جیشت شیر فلک افتاده به روباهی

7 عدل تو جهان را به سکون آمر زجر تو فلک را ز ستم ناهی

8 در دور تو دست فلک جائر چون سایهٔ شمعست به کوتاهی

9 در حزم ره راست‌روی مهری در حمله چپ و راست‌روی ماهی

10 قادر نبود فکرت و زین معنی در هرچه کنی خالی از اکراهی

11 تا خارج حفظت نبود شخصی دارندهٔ بدخواه و نکوخواهی

12 افواه پر است از شکر شکرت ار شکر ولی‌نعمت افواهی

13 محوست ز شبهت ورق امکان یارب چه منزه که ز اشباهی

14 ای روز بداندیش تو آورده در گردن شب دست ز بیگاهی

15 من بنده که در یک نفسم دادی صد مرتبه هم مالی و هم جاهی

16 این حال که در بلخ کنون دارم از خوف پریشانی و گمراهی

17 زین پیش اگرم وهم گمان بردی آن مخطی کوته‌نظر ساهی

18 به ز عبرهٔ جیحون نه به آموزش چون بط به طبیعت شدمی راهی

19 تا در کنف حفظ تو چون یونس بگذشتمی اندر شکم ماهی

20 آری ز قدر شد نه ز بی‌قدری یوسف ز میان دگران چاهی

21 تا کار کس آن نیست که او خواهد کارت همه آن باد که آن خواهی

22 عمر تو و ملک تو در افزایش تا عدل فزایی و ستم کاهی

عکس نوشته
کامنت
comment