1 برده شوریدگیم از خود و صهبا در پیش طرفه سیلی ست به دنباله و دریا در پیش
2 سرو نازت، چو به گلگشت گلستان آید سر ز خجلت فکند، نرگس شهلا در پیش
1 رنگینی دکّان شود آن چشم سیه را از خونم اگر غازه دهد، تیغ نگه را
2 آن غالیه گون خال، ندانم به چه تقصیر در نیل کشد اختر این بخت سیه را؟
1 زان پیش کز فراز در هفت خوان صبح پرچم گشا شود علم کاویان صبح
2 چشم ستارگان همه از شوق می پرند در رهگذار خسرو خاورستان صبح