1 سلاخ که آدمی کشی شیوهٔ اوست چون ریزش خون دوست میدارد دوست
2 گر سر ببرد مرا نه پیچم گردن ور پوست کند مرا نگنجم در پوست
1 باز آفتی به اهل جهان از جهان رسید کاثار کلفتش به زمین و زمان رسید
2 باز آتشی فتاد به عالم که دود آن از شش جهت گذشت و به هفت آسمان رسید
1 در عین وصل جز من راضی به مرگ خود کیست صد رشک تا سبب نیست با خود درین صدد کیست
2 یاران مدد نمودند در صلح غیر با او اکنون کسی که در جنگ ما را کند مدد کیست