نشسته میکشان، اهل هوس در از آذر بیگدلی غزل 150

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جانان؛

1 نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جانان؛ مرا بیرون در باید کشیدن ناز دربانان

2 چه در شیر تو کافر کیش مادر کرده در طفلی که شیرین در مذاق آید تو را خون مسلمانان؟!

3 بتان ریزند اگر خونم، غم جانم نه؛ لیک از خون شود آلوده ترسم دامن این پاکدامانان

4 اگر در چاک پیراهن نمایی نار پستان را ز غیرت خون شود دل در درون نارپستانان

5 بکویش میروم ناخوانده از بیطاقتی هر دم ولی زان رفتنم شرمنده، چون ناخوانده مهمانان

6 نه ترسم کآسمان برگردد از من، لیک از آن ترسم که برگردند از من بیگنه برگشته مژگانان

7 خوش آن ساعت که نالان افتم از پی ناقه ی او را چو مجنون، از قفای محمل لیلی حدی خوانان

8 مرا گر کشت ترسا زاده‌ای، خونم بحل بادش؛ به محشر دامن او را مگیرید ای مسلمانان

9 به بزم خاص جانان، نیست آذر را رهی آری گدایان را نباشد ره به خلوتگاه سلطانان

عکس نوشته
کامنت
comment