1 بشنید بها شعر دلافزای بهار گفتاکه منم به شعرهمتای بهار
2 همتای بهار میتوان بود بها درکون بها اگر بود پای بهار
1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
2 آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا
1 یک مرغ سر به زیر پر اندر کشیده است مرغی دگر نوا به فلک برکشیده است
2 یک مرغ سر به دشنهٔ جلاد داده است یک مرغ از آشیانه خود سرکشیده است