-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش دل ناگشته سیر از وصل او بیهوش گشت لیک شادم کز فغان در محفلش خاموش گشت
2 مرده ام زین غم که ناگه نیش ها در وی خلد دوش چون دل با خیال دوست هم آغوش گشت
3 آن که دوش و دست او سجاده و تسبیح داشت جام می بر کف برون آمد، سبو بر دوش گشت
4 جان و دل دیدند هر گه با لقایش در سخن این تمامی چشم گردید، او سراسر گوش گشت
5 من خدنگ ناله شب دزدیدم از لذت به دل غافلان گویند عرفی از فغان خاموش گشت