ای سر زلف ترا دل‌های از امیر شاهی سبزواری غزل 102

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

ای سر زلف ترا دل‌های مشتاقان اسیر

1 ای سر زلف ترا دل‌های مشتاقان اسیر هرگزت نگذشت یاد دردمندان در ضمیر

2 من گرفتارم، به جرم عشق بر دارم کنید تا به کوی دوست، دشمن بیندم با دار و گیر

3 گر مه روی تو روزی بنگرد بالای بام دیگر از خجلت نیاید شاه انجم بر سریر

4 عالمی بی دل شدند از تیر مژگانت، چنانک در همه شهر این زمان یک دل نمی یابد به تیر

5 گر بریزی خون شاهی ور ببخشی، حاکمی توشه فرمانروا، من بنده فرمان‌پذیر

عکس نوشته
کامنت
comment