- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سر زلف ترا دلهای مشتاقان اسیر هرگزت نگذشت یاد دردمندان در ضمیر
2 من گرفتارم، به جرم عشق بر دارم کنید تا به کوی دوست، دشمن بیندم با دار و گیر
3 گر مه روی تو روزی بنگرد بالای بام دیگر از خجلت نیاید شاه انجم بر سریر
4 عالمی بی دل شدند از تیر مژگانت، چنانک در همه شهر این زمان یک دل نمی یابد به تیر
5 گر بریزی خون شاهی ور ببخشی، حاکمی توشه فرمانروا، من بنده فرمانپذیر