جامی

جامی

جامی
جامی

سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را از جامی غزل 11

غزل 11 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را

1 سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را صبح دمد به روی تو حرز «و ان یکاد» را

2 زاده خاک این درم بر در دیگرم مران داغ مفارقت منه بنده خانه زاد را

3 تا به سواد دیده کس جا نکند بغیر تو گریه به سیل خون دهد مردم این سواد را

4 نامه رسد چو از منت روی رقیب سنگدل کن به سواد آن سیه تجربه المداد را

5 دادم ندادیم چو دین بردی و داد خواستم وه که فروگذاشتی شیوه دین و داد را

6 راه سفر گرفتی و آگه ازان نکردیم آه که درنیافتم دولت خیر باد را

7 هست مراد هر کسی چیز دگر درین جهان نیست مراد غیر تو جامی نامراد را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را

شاعر شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را چه کسی است ؟

شاعر شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را جامی می باشد.

شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را چیست ؟

قالب شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را غزل است

مضمون اصلی شعر سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر