جرعه ای تا می خورد، خون از سلیم تهرانی غزل 596

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

جرعه ای تا می خورد، خون در ایاغم می کند

1 جرعه ای تا می خورد، خون در ایاغم می کند تا دماغی می رساند، بی دماغم می کند

2 بس که چون دیوانگان آشفته می بیند مرا باغبان با چوب گل بیرون ز باغم می کند

3 قسمت من نیست هرگز مهربانی از کسی چون صبا، پروانه خصمی با چراغم می کند

4 بی تو هرگه می روم سوی چمن، در پای سرو آب از خود رفتنی دارد که داغم می کند

5 بلبلم، اما سلیم از بی وفایی های گل اشک خونین در چمن همچشم زاغم می کند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر