- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از بس که در معارضه دیدم مثالها عاجز شدم ز کشمش احتمالها
2 با آن که هیچ مطلب ممکن روا نشد دل خوش نمیکنیم مگر از محالها
3 آنجاست برگ عیش که هرسو فشاندهاند پروانههای سوخته پرها و بالها
4 مشغول درد خویش چو مستان عشق باش همدرد همنشین عنانیست حالها
5 در ملک عشق هر که شفا یابد از مرض رسوای خلق گردد و گویند سالها
6 صد ره گشود دیده و بشناخت چشم عقل با آن که آشنا شده بود از مثالها
7 گهگه فتد ز طاق دل دوستان ولی خورشید را زیان نرسد از زوالها
8 عرفی دگر به انجمن بیغمان نشست کز جام جم شراب کند در سفالها