1 سیمرغ شهی گزید و خاموش نشست بلبل نفسی خوش زد و محبوس نشست
2 شد بوم سپاهان وطن کرکس و جغد زین زاغ که باز جای طاووس نشست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 این چه ننگ است که بر روی چو ماه آوردی وین چه رنگ است که از خط سیاه آوردی
2 دیرگه بود که از مشک رخت خالی داشت لیکن این عنبر گلپوش به گاه آوردی
1 جانا اگرت در دل زایزد خبری مانده ست بخشای بر این بیدل کز وی اثری مانده ست
2 چون بیخبران ما را مگذار دراین سختی گر دردل سنگینت زایزد خبری مانده ست
1 هر شب چو ز هجر تو دل تنگ بنالد از سوز دلم سنگ به فرسنگ بنالد
2 هر صبحدم از درد فراق تو بنالم زانگونه که در وقت سحر چنگ بنالد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به