- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا که دریای قدم آمد بجوش گشت صحرای دو عالم پرخروش
2 در نقاب کفر زلف بیقرار نور ایمان رخ خوبت مپوش
3 تا نمودی حسن رخسار چو ماه از دل و جانم ربودی عقل و هوش
4 ترک زهد و دین و دنیا در رهت هست آسان پیش رند باده نوش
5 مستی و مخموری امروز ما هست از آن می ها که یارم داد دوش
6 واقفم از ذوق مستی تا دلم شد مرید پیر جام می فروش
7 دربدر بی پا و سرگردیده ام چون اسیری سال ها در جست و جوش