آینه بی یاری سیماب بی از جویای تبریزی غزل 421

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود

1 آینه بی یاری سیماب بی حاصل بود پشت بان حیرت چشم اضطراب دل بود

2 می رود از بس جوانی زودگویی با خزان چون گل رعنا بهار ما به یک محمل بود

3 در زمین دل که هست آب و هوایش اشک و آه هر قدر تخم امل کارند بی حاصل بود

4 بر زبان حیرت حسرت نصیبان وصال خان و مال بر باده ده از نامهای دل بود

5 دل اسیر محبس تکلیف باشد تا به کی هر که جویا پیرو مجنون شود عاقل بود

عکس نوشته
کامنت
comment