1 دوش تا صبح از صوامع قدس میشنیدم خروش ماتمیان
2 گفتم آیا کدام پاکنهاد کرده آهنگ و عزم راه جنان
3 یکی از هاتفان غیبی گفت میر باقر کشیده پا ز جهان
4 آن چه او گفت در طریق حساب بود تاریخ فوت میر همان
1 چو افکنده ببیند در خون تنم را کنید آفرین ترک صید افکنم را
2 نیاید گر از دیده سیلی دمادم که شوید ز آلودگی دامنم را
1 فرمود مرا سجدهٔ خویش آن بت رعنا در سجده فتادم که سمعنا واطعنا
2 ما دخل به خود در میدیدار نگردیم ما حل له شارعنا فیه شرعنا
1 دارم از دست تو بر سر افسر بیغیرتی میبرم آخر سر خود با سر بیغیرتی
2 سر چو نقش بستر از جا برندارد هرکه او همچو من پهلو نهد بر بستر بیغیرتی