- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش از لبت ربودهام ای مهربان شکر پیداست در بیان من امروز آن شکر
2 چون نی به خدمت تو بسی بستهام میان تا همچو نی گرفتهام اندر دهان شکر
3 در عمر خود لبم ز لبت یک شکر گرفت آری به کیل میبفروشد از آن شکر
4 از تاب آفتاب رخت تا نگردد آب شد زیر سایه خط سبزش نهان شکر
5 پیش از خط ولب تو نگارا ندیدهام دیگر که از نبات کند سایهبان شکر
6 جانم فدای آن لب جانان که میدهد از ذوق اندکی به مذاقم نشان شکر
7 یاد لبت چو میگذرد بر زبان من حالی همیشود ز زبانم روان شکر
8 وصف لبت نهاد شکر در دهان من گر بیش از این بگویم گردد زبان شکر