- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود شب همه شب مونس جانم خیال یار بود
2 دیدمش در خواب چون بیدار شد بخت اندکی اینقدر زین بخت خواب آلود هم بسیار بود
3 لعل او در خنده هر باری که شکربار گفت در برابر چشم من از گریه گوهربار بود
4 لذت شیرینی گفتار او در جان بماند الله الله این چه لبهای شکرگفتار بود
5 وه که رفت از خاطرم در خواب با من هر چه گفت گر چه کار من همه شب تا سحر تکرار بود
6 روز در چشمم شب تیره ست بی رخسار او ای خوش آن روزی که چشم من بر آن رخسار بود
7 خواب خوش بادت حلال ای دیده چون جامی به خواب دید امشب آنچه عمری بهر آن بیدار بود