- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را یا طاقتی و صبری این پیر ناتوان را
2 بختم جوان و عقلم پیر است لیک عشقش آورده زیر فرمان هم پیر و هم جوان را
3 گر زرد شد گیاهی در خشکسال هجران پژمردگی مبادا آن تازه ارغوان را
4 خون می رود ز چشمم آن بخت کو که بینم سروی نشسته بر لب این چشمه روان را
5 زاهد به کنج محراب آورده روی طاعت عاشق گرفته قبله آن طاق ابروان را
6 محمل مبند امروز ای ساربان جانان کز آب چشم ما شد ره بسته کاروان را
7 جامی ز عشق خوبان گر گفت توبه کردم این نکته بشنو از من زنهار مشنو آن را