جامی

جامی

جامی
جامی

رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را از جامی غزل 42

غزل 42 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را

1 رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را یا طاقتی و صبری این پیر ناتوان را

2 بختم جوان و عقلم پیر است لیک عشقش آورده زیر فرمان هم پیر و هم جوان را

3 گر زرد شد گیاهی در خشکسال هجران پژمردگی مبادا آن تازه ارغوان را

4 خون می رود ز چشمم آن بخت کو که بینم سروی نشسته بر لب این چشمه روان را

5 زاهد به کنج محراب آورده روی طاعت عاشق گرفته قبله آن طاق ابروان را

6 محمل مبند امروز ای ساربان جانان کز آب چشم ما شد ره بسته کاروان را

7 جامی ز عشق خوبان گر گفت توبه کردم این نکته بشنو از من زنهار مشنو آن را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را

شاعر شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را چه کسی است ؟

شاعر شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را جامی می باشد.

شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را چیست ؟

قالب شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را غزل است

مضمون اصلی شعر رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر