- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه بر دم شمشیر نه رو بر سر زانو منه
2 عشق از بازیچه بشناس، امت مجنون مباش سر به یاد چشم جانان، در پی آهو منه
3 دل بود شایستهٔ دردی که از صد دل یکی تهمت درد از برای شکوه بر هر مو منه
4 درد اگر آرام گیرد، دستش از دامن بدار عافیت گر غم شود، زانوش بر زانو منه
5 مو به مو از درد بی درمان لبالب شو، ولی گر بساط مرگ بستر باشدت، پهلو منه
6 کوه الماس ار شود شوق و تمنا در دلت با کسی در جلوگاه دوست، عرفی، رو منه