-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیر باران رسد از قوس قزح بر نرگس سر ازین سهم کشد در سپر زر نرگس
2 جام زر بین که ز اثنای چو سیم انگشتان چون نموده ست چو خوبان سمنبر نرگس
3 گنج قارون بدر آورد همانا ز زمین که چنین از زر و سیم است توانگر نرگس
4 آبروی دگر آورد چمن را که نوشت بر مطول الفی میم مدور نرگس
5 هست مستی که ز گل سرزده در حشر بهار سرخوش از کاسه سر ساخته ساغر نرگس
6 طرفه مرغیست که دارد به چمن چون طاووس از زر ناب گلی تعبیه در پر نرگس
7 قدر نسرین و گل از شاخ بلند است ولی بر لب جوی بود از همه برتر نرگس
8 به هواداری والا علم دولت شاه چشم بنهاده به بالای صنوبر نرگس
9 جامی آسا همه تن چشم شده تا که کند التماس نظر از شاه دلاور نرگس