- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گه فریضهٔ شام آن چراغ ترکستان کنار من ز رخ خویش کرد لالستان
2 پی شکار دل و جان به غمزه و ابرو کهی گشاده کمین وگهی گشوده کمان
3 به چرخ، برجیس از ماه روی او خیره بهباغ، نرگس در چشممست اوحیران
4 بهزیر لعل لب اندر دو رشته دندانش چنان دورشتهٔ لولو به حقه مرجان
5 به زلف خم شده، دامی ولیک دام بلا به قد برشده، سروی ولیک سروروان
6 کسان بهترکستانش دهند نسبت و من برآن سرم که کشمقبله سوی ترکستان
7 سخنشچیستعیانودهانشچیستخبر کمرش چیستیقین ومیانشچیست گمان
8 اگر سخن نسراید، پدید نیست دهن وگرکمر نگشاید، پدید نیست میان
9 دو چشم سحرنمایش به غمزه غارت دل دولعل روحفزایش بهخنده راحت جان
10 ز آب وتابش بیآب، لاله ونسرین ز زلف وخطش بیتاب، سنبل وریحان
11 زتیره زلفش، روشن رخش چنان تابید که ماه در شب میلاد حجهٔ یزدان