گه مست و بیخبر ز می صاف از اسیری لاهیجی غزل 352

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم

1 گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم گه درد نوش خانه خمار کثرتیم

2 در پرتو جمال جهان سوز روی دوست شیدا و والهیم و همه مست حیرتیم

3 ما با وجود دولت عرفان و گنج فقر از ملک کیقباد و فریدون فراغتیم

4 مفتی اگر ز روی حقیقت نظر کنی ما هر یکی کتاب و کلامیم و آیتیم

5 مارند و مست و عاشق و فارغ ز هست و نیست تنها نه این زمان که هم از روز فطرتیم

6 پرواز ما برون ز مکانست و لامکان ما شاهباز حضرت و عنقای قربتیم

7 مجموعه جمیع صفات است ذات ما دیویم و هم فرشته و هم نور و ظلمتیم

8 در ظاهر ار گدا و فقیریم باطنا سلطان تخت کشور معنی و صورتیم

9 ازما بجوی نور هدایت اسیریا ما مهر نوربخش سپهر ولایتیم

عکس نوشته
کامنت
comment