- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم
2 هر زمان بیروی ماهی همدم آهی شوم هر نفس با یاد یاری نالهٔ زاری کنم
3 حلقههای موج بینم نقش گیسویی کشم خندههای صبح بینم یاد رخساری کنم
4 گر سر یاری بود بخت نگونسار مرا عاشقیها با سر زلف نگونساری کنم
5 باز نشناسد مرا از سایه چشم رهگذار تکیه چون از ناتوانیها به دیواری کنم
6 درد خود را میبرد از یاد گر من قصهای از دل سرگشته با صید گرفتاری کنم
7 نیست با ما لاله و گل را سر الفت رهی میروم تا آشیان در سایهٔ خاری کنم