شیرین سخنی که از لبش جان می‌ریخت از شیخ بهایی رباعی 6

شیخ بهایی

شیخ بهایی

شیخ بهایی

شیرین سخنی که از لبش جان می‌ریخت

1 شیرین سخنی که از لبش جان می‌ریخت کفرش ز سر زلف پریشان می‌ریخت

2 گر شیخ به کفر زلف او پی بردی خاک سیهی بر سر ایمان می‌ریخت

عکس نوشته
کامنت
comment