شیرین دهنا، این همه شیرین از هلالی جغتایی غزل 147

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شیرین دهنا، این همه شیرین نتوان بود

1 شیرین دهنا، این همه شیرین نتوان بود شیری که تو خوردی مگر از ریشه جان بود؟

2 این حسن چه حسنست که از پرده عیان ساخت؟ نقشی که پس پرده تقدیر نهان بود

3 تنها نه من از واقعه عشق خرابم مجنون هم ازین واقعه رسوای جهان بود

4 امروز نشد نام و نشان دل من گم تا بود دل گم شده، بی نام و نشان بود

5 دی بود گمان کز غمت امروز بمیرم امروز یقینست مرا هر چه گمان بود

6 هر تیر جفایی، که دو ابروی تو افگند بس کارگر آمد، که بزور دو کمان بود

7 خود را خس و خاشاک درت گفت، هلالی تحقیق نمودیم بسی کمتر ازان بود

عکس نوشته
کامنت
comment