- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شیخکی بر فسانه بود وگزاف چشم بر هم نهاده میزد لاف
2 در حدیثی دلیل خواستمش حرمت و آب رخ بکاستمش
3 از مریدان او مریدی خر به غضب گفت: ازین سخن بگذر
4 او دلیلست ازو دلیل مخواه شرح گردون ز جبرییل مخواه
5 هر چه گوید به گوش دل بشنو ور جدل میکنی به مدرسه رو
6 چون نظر کردم آن غضب کوشی تن نهادم به عجز و خاموشی
7 گر نه تسلیم کردمی در حال مرغ ریش مرا نهشتی بال