- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شیخ مهنه که بود پیوسته از من و مای خویشتن رسته
2 صد حکایت ز خویش واگفتی لیک هرگز نه من نه ما گفتی
3 رفتی اندر صف صفا کیشان بر زبانش به جای من ایشان
4 بود بر وی شهود حق غالب دید خود را ز چشم خود غایب
5 لفظ ایشان که خاص غایب راست جامه ای بود بر قد او راست
6 خرد آن ساده را کند تعییر که ز غایب به من کند تعبیر
7 خاصه از غایبی که ماند دور جاودان از حریم قرب و حضور
8 بکشد رخت خود ز شهر وجود بنشیند به گوشه ای نابود
9 گر بجوید به سال های دراز اثر خویشتن نیابد باز