شیخ مهنه که بود پیوسته از جامی هفت اورنگ 167

شیخ مهنه که بود پیوسته

1 شیخ مهنه که بود پیوسته از من و مای خویشتن رسته

2 صد حکایت ز خویش واگفتی لیک هرگز نه من نه ما گفتی

3 رفتی اندر صف صفا کیشان بر زبانش به جای من ایشان

4 بود بر وی شهود حق غالب دید خود را ز چشم خود غایب

5 لفظ ایشان که خاص غایب راست جامه ای بود بر قد او راست

6 خرد آن ساده را کند تعییر که ز غایب به من کند تعبیر

7 خاصه از غایبی که ماند دور جاودان از حریم قرب و حضور

8 بکشد رخت خود ز شهر وجود بنشیند به گوشه ای نابود

9 گر بجوید به سال های دراز اثر خویشتن نیابد باز

عکس نوشته
کامنت
comment