- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شیخ خودبین که به اسلام برآمد نامش نیست جز زرق و ریا قاعده اسلامش
2 خویش را واقف اسرار شناسد لیکن نه ز آغاز وقوف است نه از انجامش
3 جز قبول دل عامش نبود کام ولی می کند رد دل خاص قبول عامش
4 دام تزویر نهاده ست خدایا مپسند که فتد طایر فرخنده ما در دامش
5 حبذا پیر خرابات که در مجلس انس می برد روح قدس فیض حیات از جامش
6 گر چه از حاصل خود دفتر ایام بشست نام کس نیست برون از ورق انعامش
7 هر که بر نعمت او شکر نگوید جامی می شمارد خرد از دایره انعامش