🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار
ملک‌الشعرا بهار

شریر، قاضی و رهزن‌، از ملک‌الشعرا بهار قصیده 139

قصیده 139 ام از 1042 قصاید

شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌!

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38

1 شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! ازبن دیار بباید برون جهاند فرس‌؛

2 فتاده کارکسان با جماعتی که بوند همه عوان و همه خونی و همه ناکس‌!

3 زمام جمله سپرده هوس به چنگ هوی مهار جمله سپرده هوی به دست هوس‌!

4 .. .... ...... ................. که از نهیبش برخاست ناله از هرکس‌!

5 به خانه اندر نادیده چهر مام و پدر به مکتب اندر ناخوانده قل اعوذ و عبس

6 .. ... ...... ....... ... .... ... .. چو قوم موسی درساخته به سیر وعدس

7 .. .... ...... .... ... ... .... .. .. که بر ویند و از ویند چون سگان مگس

8 مگر فریشته یاری کند وگرنه به دهر نیند با سپه دیو، خیل مردم بس

9 ستاده‌اند به تاراج بندگان خدای چنان که رزبان در باغ رز به وقت هرس

10 نه از خداشان بیم و نه از بشرشان شرم نعوذ بالله از این سگان هرزه مرس

11 ز خائنان و ز دزدان که بر سرکارند شد این امین خزانه‌، شد آن امیر حرس

12 نیند غافل از آزار مرد و زن یکدم چنان پزشک زبردست از شمار مجس

13 نشان شکوه بدی و به محبس افتادی کس ار کشیدی باری یکی بلند نفس

14 کسان به محبس ایمن‌ترند تا به سرای اگرچه زنده به گورند مردم محبس

15 مرا ز محبس این سفلگان حکایت‌هاست که کرده پایم روی زمین زندان مس

16 درون زندان دیدم نکرده جرم بسی زگنده پیرکهن تا به کودک نورس

17 یکی اسیر، که گفت ای اجل نجاتم ده یکی به بند، که گفت ای خدا به دادم رس

18 یکی به حبس‌، که از شهرخود به میر بلد عریضه کرد و بنالید از عوان و عسس

19 یکی به ایران باز آمده ز کشور روس یکی از ایران کرده گذر به رود ارس

20 یکی نوشته کتابی به تاجر دهلی یکی گرفته جوابی ز عامل مدرس

21 یکی شکایت کردست کز چه روی امسال مرکبات گران است وگوجه‌ها نارس

22 یکی به محضر جمعی سروده با میرآب که باد لعنت بر خولی و سنان عنس

23 یکی به عهد مدرس به نزد او رفته است شده است با وی همره ز خانه تا مدرس

24 گناه بنده هم از این قبل گناهان بود بگویم ار ندهی نسبت گزافه ز پس

25 به هشت سال ازین پیش شعله نامی داد به من سلامی و دادم سلام او واپس

26 به سال‌ها پس از آن‌، شعله اشتراکی شد وزو به چند رفیق جوان فتاد قبس

27 بدین گناه شدم پنج ماه زندانی سپس به شهر صفاهان فتادم از محبس

28 کنون اسیر و غریبم به شهر اصفاهان جدا ز من زن و فرزند چون ز غژم‌، تگس

29 همی بنالم هر دم به یاد یار و دیار سری به زیر پر اندر، چو مرغ تنگ‌نفس

30 به هر طرف نگرانم در آرزوی نجات چو مردگمشده در آرزوی بانگ جرس

31 نه پرسشم را پاسخ‌، نه نالشم راگوش سپهرگوبی کر است و روزگار اخرس

32 سپهر، تلخی بارد به جان من گوبی که پر شرنگ است این آبگینهٔ املس

33 به عمر خویش نشاندیم بیخ فضل و ادب ولی دربغ که حنظل دمید ازین مغرس

34 زمانه بر تن ما شوخکن پلاس افکند به جرم آنکه دریدیم جامهٔ اطلس

35 *‌ * *

36 همیشه تا که بود جعد زنگیان پرتاب هماره تا که بود انف چینیان افطس

37 همیشه تاکه بود مار همقرین با مور هماره تا که بود خار همنشین با خس

38 تن شریر به خاک و سرش به نوک سنان بنای ظلمش ویران و رایتش منکس

ملک‌الشعرا بهار از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
اثر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! قصیده 139 ام از 1042 قصاید ملک‌الشعرا بهار می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌!

شاعر شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! چه کسی است ؟

شاعر شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! ملک‌الشعرا بهار می باشد.

شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! چیست ؟

قالب شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! قصیده است

سبک شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! چیست ؟

سبک شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! سبک نوین است

مضمون اصلی شعر شریر، قاضی و رهزن‌، امین و دزد، عسس‌! چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ملک‌الشعرا بهار

شریر، قاضی و رهزن‌، از ملک‌الشعرا بهار قصیده 139

قصیده 139 ام از 1042 قصاید
بنر