- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش دل آرایش بزمش تمنا کرده بود دیدهٔ امید را مست تماشا کرده بود
2 جان ز شرم ناکسی، داخل نمی شد در بدن در حریم سینه کز اول غمت جا کرده بود
3 وصل لیلی مطلب مجنون نبود، او را مدام لذت آوارگی ها، دشت پیما کرده بود
4 ای طبیب از آه من کون و مکان در آتش است گر دوا می داشت ، درد من ، مسیحا کرده بود
5 حسن را، از شیوه ها، گاهی بود، میلی به ناز ورنه موسی، بی طلب، صد ره تماشا کرده بود
6 در ملامت صبر کن، عرفی، که آخر فیص عشق زین چمن گل ها به دامان زلیخا کرده بود