گفت با روباه بچه مادرش از جامی هفت اورنگ 51

گفت با روباه بچه مادرش

1 گفت با روباه بچه مادرش چون به باغ میوه آمد رهبرش

2 میوه چندان خور که بتوانی به تگ رستگاری یافتن ز آسیب سگ

3 گفت ای مادر چو بینم میوه را کی توانم کار بست این شیوه را

4 حرص میوه پرده هوشم شود وز گزند سگ فراموشم شود

عکس نوشته
کامنت
comment