- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد عشق کاسهٔ آب دلم را بحر عمان کرد عشق
2 سوخت ما را گرچه از غم لیک جانان را گداخت کس به تن هرگز نسازد آنچه با جان کرد عشق
3 باعث تشویش معشوق است جوش عاشقان از هجوم بلبلان گل را پریشان کرد عشق
4 خادم طفل کلیسا ساخت چندین شیخ را ای بسا فرعون را موسای عمران کرد عشق
5 گاه خود را می زند بر آتش و گاهی بر آب کس نمی داند که با عاشق چه فرمان کرد عشق
6 در شبستان گنه ما را ز مهر خویشتن روشناس مرد و زن چون ماه تابان کرد عشق
7 معنی «یا نار کونی» نیست مخصوص خلیل آتشی بر هر که زد آخر گلستان کرد عشق
8 بلبل طبعم سعیدا پیش از این خاموش بود در تماشای گل رویی غزلخوان کرد عشق